راهیم
راهی
هر دمی
دیاری
بیابانی
خشکیده، ریشه ام در خاک
گویند خارم
خس و خاشاکم
می دوانند
باد و باد
رهایی با پروازی
دیوانه ام
ویرانه ام
کیست هشیار
آن باده مرا مست نمود
پیاله ام، در دریای دوست
جام را
بیرون شو
هوشیار
پرنده
آسمان گریانه
بال ها را باز کن
آسمان را پر کش
از سکوتم از صدایم
فریاد کن
بالهایت
غرش توفانهاست
از فرش تا عرش را پر بکش
آوای پرواز دور دست است.
در پگاهی ابری
بارانی دلنواز
همقدم قطره شدم
مهربان نگاهش
زیبا رخسارش
بود همرهم
قدم زنان در مه سکوت
نرم نرمک می روم
تا کلبه اش
آواز قویش
میزنم بر برکه اش
پای در آب
دشت گل
خواهم رسید.