هر پسین


آفتاب نرو

با من بمان

صورتت را بخواب نبر

بمان و ببین


دیگر سنگهای رودخانه ی روستای من نمی خندد

دیگر عاشق معشوق نمیبیند


آفتاب، لحظه ای بمان

با تو راحت می توان

می توان گفت


سرخ کردی مرا

آسمانت نیز گریان است


حس خوبیست

هر پسین

بر بام این شهر

ترا تماشا کردن


آفتاب رفتی

برو

فردایی هم خواهد آمد

نظرات 1 + ارسال نظر
مژده چهارشنبه 12 خرداد 1395 ساعت 17:10

زیباو با احساس

سپاس

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.