ای لولی

ای لولی بیابان

در این سکوت سیاهی

گم گشته ام

گم گشته

درنده ها گرداگرد من

دلخوش ماهتاب

ترس از تو

ترس از او، هست با من

( لیدای معشوق )

( با تو اند آن ستاره ها )

( نور را پیدا کن )

فوژان فوژان

فغانم به گوش نمی رسد

سرگشته و گم گشته

ای لولی

شب مانده است اینجا

هر شبم سکوت تنهاییست

اینجا گل بیابانیست

( لیدای مجنون)

( نغمه ات را ترانه کن)

< ز کوی یار می آید نسیم >

رهایم

راهیم

راهی

هر دمی

دیاری

بیابانی

خشکیده، ریشه ام در خاک

گویند خارم

خس و خاشاکم

می دوانند

باد و باد

رهایی با پروازی

دیوانه ام

دیوانه ام

ویرانه ام

کیست هشیار

آن باده مرا مست نمود

پیاله ام، در دریای دوست

جام را

بیرون شو

هوشیار

بید لرزان

بام هایم
لانه ام
در کیش توست
بادهای آسمانی را بگو
رقص لانه
بید مجنون
قدرت دستان توست.

آوای دور

پرنده

آسمان گریانه

بال ها را باز کن

آسمان را پر کش

از سکوتم از صدایم

فریاد کن

بالهایت

غرش توفانهاست

از فرش تا عرش را پر بکش

آوای پرواز دور دست است.