رویای زندگی
رویای زندگی

رویای زندگی

کتاب

من یار مهربانم

دیگر نمی توانم

آن خامش پریشان

براه کژ دوستان

دیده به دیدگانم

نیست بر رخسارم

بسوزان و بسوزان

وارهان و وارهان

پرواز بی پایان

روزگاران

آن همه پرواز بی پایان

ببین

آستین افشاندن دوران

نبین

ار ببوی باد گل

پیچیده ی کوهها شوم

آسمان تا آسمان

نیست همرهی در راهمان

روزگاران

درخشش باران

شبی تاریک

خوابی روشن

بارانی بارش

دیار گم کرده ی آن سکوت

محو درخشش باران

بازی باران آن شب

خواب را از چشمانم ربود