رویای زندگی
رویای زندگی

رویای زندگی

آذر است و پاییز

آذر است و آتش

آتش گرمای کلبه ی مادربزرگ

و شنیدن قصه های ناب.


آذر است و فکر

فکر برگ های نازنین

که یکی پس از دیگری

جهان خود را رها کرده اند.


آذر است و برف

برفهای مهربانی

و نشستن بر سفره ی گنجشکان.


آذر است و انار و خرمالو

تنها یکیست

بر شاخه سار زندگی

نباید چید

دیدنش، بودنش، کافیست.


آذر است و من

من در پنجره ی پاییز.


سلام ای آسمان آبی

سلام ای آسمان آبی

بگذار ببویمت


میان این هیاهوی بیابان

تنها ترا می بینم


ملودی ابرهایت زیباست

بگذار صدایت را بشنوم


ای آسمان آبی

سالهاست، میخواهم ببویمت


اکنون آمده ام


 تنها رنگ آبی ات کافیست، تا خود را غرق تو کنم