رویای زندگی
رویای زندگی

رویای زندگی

آن نور

می رود رود

می آید نور

از کجا؟

اینجا؟

در پس پهنه ی این کوه گم گشته ای؟

انتظارو انتظار ...

نیستی

یا من نمی دانم هستی

باز می رود رود

سنگهایت بر هم می زنند

نور تو در میان این سنگهاست؟

در این دره به نظاره آمدم

از آنروز

پای در بند کوه

نظاره ی آن نور؟

دریا تار است

بگویم هستی؟

می گویند هستی

آنجا هستی

پشت آن کوه بزرگ 

پس رخت را

نورت را

به من نشان بده

هنوز کور سوی نوری در چشمانم هست