رویای زندگی
رویای زندگی

رویای زندگی

انتظار دیدار

نیمکت خالی دل
در انتظار دیدار
روز و شب

به بهانه ی توست

مجنون راه خویش
هر دم
در صبحدم

دنیای بزرگ
جهانت کوچک است

هرشب
بر این کلبه ی تاریک
نور توست

میان دیدن و بودن
تنها
دوست داشتن است

کیستی تو
آسمان این دیار

آمدی گل

آمدی گل به باغ

باغ به گل

با برگ های کرم رنگ

گفته بودی تنها می آی


سنگ فرش  کوچه ی دوستی 

تک تک

گام هایت را شمرده اند


قاب، رخ گرفته

غنچه غنچه ی رویت

بر کوه دماوند

گل کرده است


تورا میگویم ای دوست


با خود باش

دیگر پشت آن کوه

گلی سر بر نمی آرد


تا

باغبان قله ها ی نور شی


آنوقت هر گل ازآن توست، ای دوست