آذر است و آتش
آتش گرمای کلبه ی مادربزرگ
و شنیدن قصه های ناب.
آذر است و فکر
فکر برگ های نازنین
که یکی پس از دیگری
جهان خود را رها کرده اند.
آذر است و برف
برفهای مهربانی
و نشستن بر سفره ی گنجشکان.
آذر است و انار و خرمالو
تنها یکیست
بر شاخه سار زندگی
نباید چید
دیدنش، بودنش، کافیست.
آذر است و من
من در پنجره ی پاییز.