رویای زندگی
رویای زندگی

رویای زندگی

سکوت

سکوت  

آرمانیست روشن در پس پنجره های خاموش 

  

آری سکوت  

  

فریادیست بسان هورا  

 

بسان ضجه های فردا  

دریاب   

 

دریاب که شب دراز است و قلندر بیدار   

مه روشن و شبتاب هشیار   

طلوع کن  

 

طلوع کن و با پای خود پرواز کن  

 باید رفت 

 

باید فرسنگها سکوت بلعید  

 

به کجا  

 

آری به کجا چنین شتابان 

  

کلبه، آشیانه، کاشانه، لانه 

 

کدامین 

 

هر آنکه خواهی گو  

 

گر شکاف زخم خورده ی درخت را نیز خواهی گو 

  

آری  

 

آنجا می شود سکوت را شکست 

  

آری می شود رویای زیبا را به نظاره نشست

نظرات 3 + ارسال نظر
ثریا پنج‌شنبه 8 خرداد 1393 ساعت 21:09

شعر زیبایت مرا به یاد این شعر فریدون مشیری انداخت که سروده است:

من سکوت خویش را گم کرده‌ام!
لاجرم در این هیاهو گم شدم

من، که خود افسانه می‌پرداختم،
عاقبت، افسانه‌ی مردم شدم!

ای سکوت، ای مادر فریادها،
ساز جانم از تو پرآوازه بود،

تا در آغوش تو راهی داشتم،
چون شراب کهنه، شعرم تازه بود.

در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها

من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت، ای مادر فریادها!

گم شدم در این هیاهو، گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من؟

گر سکوت خویش را می‌داشتم
زندگی پر بود از فریاد من!

منبع:

من به خودم امیدوار میشم وقتی از معلم و استاد ادبیات مهر آفرین میگیرم.
سپاسگزارم ثریا جان!

Mahsa جمعه 16 اسفند 1392 ساعت 18:40

aliiii boood

سپاس
جدی میگی

fereshteh دوشنبه 12 اسفند 1392 ساعت 00:21

سالهاست که معنای این را نفهمیدم "رفت وامد" یا "امد و رفت".........ادم هامیروند که برگردند یا می ایند که بروند؟!.......
خیلی هم عالی...........«««««««««««

درود
سپاسگزارم بابت نظرتون!
پاینده باشین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.