رویای زندگی
رویای زندگی

رویای زندگی

شمع مهتاب پسین

شمع مهتاب پسین

بباد

بباد و آتش جان مرا هویدا کن

فروزان روشن شبها

بتاب

بتاب و گیتیان را اغوا کن

شمع شبها

راهور تاریک این داستان را درخشان کن

بیا ای غربت رویا

دوباره در این وادی غربت گرفتارم

بیا ای غربت رویا

بیا

دشت مرا سیرآب کن

بخند باران

ببو شبنم

بیا ای سرو سامانم

بیا

جهان روشن من را شکوفا کن

آسمانم می بارید

شب بود و من بود و تنهایی

آسمانم می بارید

باران به زیبایی می نواخت و مرا غرق آوازش می کرد

این بار رعد و برق هم، تسلیم آواز باران بود

آسمانم می بارید

خبری از پرواز گنجشک آن نواحی نبود

ناگهان پرواز کردم، تا که بویم بارانم را

آسمانم می بارید