یکی در
در میان سنگ های رودخانه
می تابد
و به ژرف دریای دل
می درخشد، فیروزه ی آبی رنگ
می رود، روسری سبز گل هم
بروی رودخانه ی من
سبزآبی من
سنگ و رود و ریگ را
با تو قدم می زنم
و من آن قطره
در دریای تو
فیروزه ی آبی رنگ
Oh, Regen Regen
Komm
Ich bin allein hier
Ich kann nicht singen
? Regen, hörst du
Die Vögel sind hier
Immer singend
Oh, Gott
Ich bin allein hier
Bei diesem besten Wetter
اوه، باران باران
بیا تو
من اینجا تنهام
نمیتونم آواز بخونم
باران، گوش کن؟
پرنده ها اینجان
همیشه آواز میخونن
اوه، خدا
من اینجا تنهام
در این بهترین هوا
دلوم خینه
Delum khine
( دلم خونه )
هر روز که بارون ایاهو تو نیای
Har roz ke baron iyaho to niyay
( هر روز که بارون میادو تو نمیای )
تویس تویسس تونی
Towis towises toni
( نم نمش تویی )
گرت و خاکس تونی
Garto khakes toni
( گرد و خاکش تویی )
کجه بروم
Koje berom
( کجا برم )
کجه بیام که بینومت
Koje biyam ke binomet
( کجا بیام که ببینمت )
تش و برق مالمون رهمه نبسته
Tasheo barghe malemon rahme nabaste
( رعد و برق خونمون راهمو نبسته )
شف شف اوه توا هم نرهده
Shof shofe ou towa ham narahde
( شر شر اون اتاقا هم نرفته )
تینا مونوتو
Teyna monoto
( تنها منوتو )
بیو وا دیاروم
Biyau wa diyarom
( بیا تو دیدم )
بارون ایاهه تو هم بیو
Baron iyahe toham biyau
( بارون میاد تو هم بیا )
نم نم برگ های پاییزی
در این خیابان ابری
ترا می بینم
یک روز
میان برگها
میان انبوه درختان پاییزی
کاج من
زرد شو
سرخ شو
در میان این خوشرنگی
یکرنگی معنا ندارد
گاهی عکسهایت را ورق می زنم
در قلبم
چشمانم را می بندم
و خود را در اوج نگاهت محو می کنم
عکس ها را
تک تک
بسان سنجاق سینه ی مادربزرگ بر قلبم می زنم
تو چه دانی
که چنین
مجنون کویت گشتم
هر نگاهی
هر ندایی
نیست بر آن باورم
کفش هایم را برکشیده ام
اما پا برهنه
پا برهنه
در بیابان به یادت می سرایم
لیک
از هر سو نداییست
تنها نور توست که هست
چه کنم
که دگر
غروب کرده ام