رویای زندگی
رویای زندگی

رویای زندگی

چراغ در ماه می جویم


در این بیابان زرد

ماه را میبینم

با سکوت شلوغ این نواحی


خیابانی نیست

کوچه ای نیست

تا قدم هایم را با تو بردارم


اینک به دیدن چراغ آمده ام

خالیست

تهیست


شب مرا گرفته است

بیاد آن شبها

چراغ را در ماه می جویم


دراین بیابان

انتظار دیدار

نیمکت خالی دل
در انتظار دیدار
روز و شب

به بهانه ی توست

مجنون راه خویش
هر دم
در صبحدم

دنیای بزرگ
جهانت کوچک است

هرشب
بر این کلبه ی تاریک
نور توست

میان دیدن و بودن
تنها
دوست داشتن است

کیستی تو
آسمان این دیار

آمدی گل

آمدی گل به باغ

باغ به گل

با برگ های کرم رنگ

گفته بودی تنها می آی


سنگ فرش  کوچه ی دوستی 

تک تک

گام هایت را شمرده اند


قاب، رخ گرفته

غنچه غنچه ی رویت

بر کوه دماوند

گل کرده است


تورا میگویم ای دوست


با خود باش

دیگر پشت آن کوه

گلی سر بر نمی آرد


تا

باغبان قله ها ی نور شی


آنوقت هر گل ازآن توست، ای دوست

باید رفت

گاهی باید بال بود

بال شد

پرواز کرد

رفت و رفت

دور شد

در این وادی

بود و نبود

تا تو آیی


برخیز و با من خیز
هوا را گفته ام باران ببارد
اندک اندک
تا تو آیی
برگ هایم
ساقه ام
قطره هایش بر رخم
آهنگ توست
باد را گفته ام نسیم شو
ابر را گفته ام پایین شو
تا تو آیی
برگ هایم سایه بانی
ساقه ام بادبانی
صورت پاکباش من در روی توست
تا تو آیی